مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

هورررا خوابید

بعد از کلی کله ملق بالاخره خوابید. در استانه یکسالگی دلش نمیخواد بخوابه شیطونک.  

وقتی قهر میکنه با رورویک میره سمت در دستشویی و گریه میکنه قربونش برم. یا وقتی رو زمین نشسته سرش رو میاره وسط پاهاش و میکوبه زمین یعمنی خیلی ناراحتم

قول عکس دادم حتما میزارم  اصلا وقتی برام نمیزاره که به کارهای جانبیم برسم همش دور تندم

در استانه یکسالگی

سسسسسلام تیر ماه ملوس . همیشه تیر ماه رنگ و بوی دیگه یی برام داشت اما از پارسال برام ویژه تر شد.  با مصادف شدن روز تولدمون باهمدیگه خوشبختی من کامل کامل شد. صدهزار مرتبه شکر که این یکسال  با همدیگر بخوبی طی شد . مادر بودن رو با تو یاد گرفتم. هر روز که میگذره کوشان شیرینتر خواستنی تر و از همه مهم تر شیطونتر میشه.  و وقت من برای انجام کارها و اومدن به دنیای مجازی کمتر. اما اشکالی نداره فسقلی خودم مهمه. در استانه یکسالگی کلمات رو سعی میکنه ادا کنه الان گیر داده به اقا اگا قار . آدِ. وقتی براش اواز میخونم اونم با من شروع میکنه و صحنه واقعادیدنی میشه. همچنان پسرمون تنبله و راه نمیره. از دست روروئک. عاشق ددر و بیرونه. و ما بیشتر وقتمون بیرونیم

. نوشته هام یکی یکی تو چکنویس میمونن تا یادم میره چی میخواستم بنویسم و کلا بیخیال نوشتن میشم. 

دوستتون دارم و میبوسمتون