مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

خواب عجیب

دیشب خوابی دیدم عجیب. خواب دیدم رفتم مکه با مامان ،بابام و آقای شوهر دقیقا دور خونه خدا موقع طواف کردن یک نی نی 6،7 ماهه بغل آقای شوهر بود. یادمه خیلی خوشحال بودم و کلی از خدا رو شکر میکردم که تموم آنچه ازش خواسته بودم رو بهم داده. نصف شب وقتی از خواب بیدار شدم همش دنبال اون نی نی میگشتم تازه فهمیدم خواب دیدم. 

یادمه وقتی رفته بودیم مکه توی اولین نگاه از خدا   سلامتی. شغل ( اون‌موقع تازه بیکار شده بودم) خونه( چون مستاجر بودیم و هیچ پشتوانه خاصی نداشتیم و خرید خونه یک رویایی دست نیافتنی بود) و در آخر یک بچه خوشگل بهم بده. خدا رو شکر تا امروز تموم خواسته هام تبدیل واقعیت. شده جز نی نی داشتن. که واقعا نمیدونم چی پیش میاد. آیا زود و سریع بهش میرسم یا نه هنوز در هاله ی از ابهام...