مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

هفته ۳۳

امروز ۳۲ هفته و ۴ روزمه با وزن۶۷/۷۰۰  . سعی میکنم به ترازو نگاه نکنم به هفته هام نگاه کنم بهتره. این چند روز اخر اردیبهشت بدجور رو اعصابم بود تموم نمیشه بره ماه بعدی  این روزها کمی برام کسل کننده شده  زود خسته میشم عصبی میشم. استرس زایمان زود رس دارم هنوز کلی کار دارم سرویس خوابش نیومده  چند تا خرده ریز باید بخرم اتلیه نرفتم. کارهام زیادن منم زود خسته میشم. ای کاش الان ۳۰خرداد بود و کم مونده به لحظه دیدار من و پسری   خب چیکار کنم بیطاقت شدم

دیروز فسقلی از صبح شیطونی میکرد و هی تو شکمم کله ملق میزد خیلی باحال بود تا ساعت۱ شب هم ادامه داشت. بجاش امروز ارومه انگار داره خستگی میگره برای فردا دوباره شروع کنه  ضرباتش قویتر شده و کاملا حرکاتش از روی لباس معلومه. هر روز صبح با صدای باباجونیش از خواب بیدار میشیم در حالی که کلی در حال ناز کردن کوشان و باهاش حرف میزنه این فسقلیم گوش میده و تکون نمیخوره تا باباجونیش میره شروع میکنه شیطونی کردن و وول خوردن . از روی خنده های من بابا جونیش دوباره میاد ببینه چه خبره دوباره فسقلی اروم میشه انگاری داره باهاش بازی میکنه فسقل رودار خودم. 

خدایا  شکرت برای بودن و تجربه کردن این روزها. 

نامه

زندگی یعنی خستگی کوچولو، زندگی یه جنگه که هر روز تکرار می شه و عوض شادی هاش که تنها قد یه پلک به هم زدن دووم دارن، باید بهای زیادی بدی...درد با ما به دنیا میاد، با ما قد می کشه و باهامون اُخت میشه جوری که حس می کنیم مث دست و پا همیشه باید باهامون باشه.شجاع باش کوچولو به دنیا بیا ، فقط دوتا چیز ازت میخوام، یکی اینکه از معجزهء به دنیا اومدن تموم استفاده رو ببری و دومی این که هیچ وقت تن به پستی ندی...

کتااب"نامه به کودکی که هرگز زاده نشد "

اوریانا فالاچی"



عکس تلگرام!!!

بعضی وقت ها عکس پروفایل چیزی بیشتر از یک عکس پروفایل عادی است.. حال خوب و بد آدم ها را میشود از روی عکس پروفایلشان احساس کرد. خستگی٫ دل مردگی ٫شادی و خوشبختی ادم ها توی عکس پروفایلشان موج میزند.کافیست ادلیست تلگرامت را نگاه کنی تا بفهمی حال کدام دوستت خوب است و روبراه و حال کدام بد است و وخیم.دوستی دارم که مادر است . همیشه شیطنت های دختربچه اش را عکس پروفایلش می کند.عکس هایش را که ورق میزنم از روز اولی که سارا کوچولو بدنیا امده تا روزی که کم کم یاد می گیرد روی پاهای کوچکش بایستد را می بینم.انگار همه ی عشق و دغدغه و زندگی دوستم سارا کوچولو است.خداروشکر می کنم که حالش خوب است.دوستم مریم به تازگی عروس شده است .عکس های پروفایلش را که نگاه می کنم عشق وخوشبختی موج میزند. مثل عکسی که امروز روی پروفایلش دیدم و نوشته بود "من عاشق این رابطم ....به زندگیم خوش اومدی "خداروشکر میکنم که حال مریم هم خوب است

شاگرد درس خوان و اول کلاسمان عکس پروفایل ندارد.هیچ وقت نداشته است.انگار حال خنثی و بی تفاوتی دارد یا اینکه از بس مشغول درس خواندن است که یادش رفته عکس بگذارد.ولی حس می کنم حال او هم خوب است

عکس های پروفایل استاد .علاقه اش به کوه نوردی و صعود را نشان می دهد و لبخندهایی که بالای کوه بیشترو عمیق تر احساس می شود تا سر کلاس درس.خداروشکر که حال اوهم خوب است

در میان ادلیستم، یکی هست که چند روز یکبار عکس پروفایلش را عوض می کند .میدانی?

آدم هایی که زود به زود عکس پروفایل عوض می کنند نه بیکار هستند و نه دیوانه این ادم ها فقط دلتنگ یک ادم ممنوعه هستند. و تنها راه فریاد دلتنگی اشان عکس پروفایلشان است.انگار که می خواهند بگویند :هی فلانی که نمیدانم اسمم هنوز توی ادلیستت هست یا نیست.ببین حال و روزم را...ببین که چه بر سرم اوردی؟ببین که چطور دل شکستگی امانم را بریده است

خوب میدانم که حال این دوستم هیچ خوب نیست

یعنی اصلا خوب نیست و چقدر دلم می خواهد همین امشب به او پیامی بدهم و بگویم


چه شعر قشنگی روی پروفایلت گذاشتی رفیق

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود

تادلم ‚باز دلم٫باز دلم٫ دل بشود


صبحونه زود هنگام

وقتی اقا کوشان نمیزاره بخوابم. اونم چون صبحونه میخواد . مجبور میشیم زودتر از معمول بیدار شیم شال و کلاه بپوشیم و بریم بیرون صبحونه خوری کپل خودم

خیلی هوا بیرون سرد بود نشد بشینیم تو طبیعت. نون تازه خریدیم و اومدیم خونه صبحونه خوردیم. 

مهمون داری

امروز یک مهمون مافوق ویژه داشتم. و از اینکه بعد از ۳ سال دوباره میدیدمش خیلی خوشحال بودم. مهمونم مثل مامان دومم بوده برام و بر اثر یک سری اتفاقات که از فوت شوهرش به بعد براشون پیش اومد  رفتن تهران و اونجا ازدواج مجدد کرد حالا بعد از چند وقت اومده بود اینجا  و بهم پیام داد و منم دعوتش کردم خونمون و مامانم هم اومد ساعات خیلی خوبی در کنارشون داشتم و امواج دورم سرشار از عشق و دوستی بود . کوشان هم این وسط هی دلبری و شیطونی میکرد قربونش بشم. مامان دومم هم قرار مامان بزرگ بشه اونهم توی تیر ماه. اینقدر خوشحال شدم . 

امروز از خودم کلی راضیم.:-)

امروز ۳۱ هفته ۳ روزم شده البته با شمارش دکتر و گرنه با حساب سونو ۳۰ هفته و ۶ روزمه با وزن ۶۷ کیلو!!!!

کوشان هم قراره قهرمان کاراته و بوکس بشه. امروز صبح هم یک اتفاق جالب افتاد از خواب که بیدار شدم ودیدی ای دل غافل دلم کاملا کج شده و کوشان هم خودش روکاملا سفت کرده اینقدر نازش کردیم بوسش کردیم تا اروم اروم خودش رو از گوشه شکمم و از گلوله شدن دراورد. خب بچم گرسنه بود باهامون قهر کرده بود صبحونه میخواست صبحونهههههه. قربونش برم کپل خودم