مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

احوالات من در رژیم لاغری

سلام فرشته کوچولو مامانی خوبی عزیزم مهربونم. حسابی اونطرف داره بهت خوش میگذره نه؟؟  عاشقانه منتظرم فرشته زمینی خودم بشی. من که نی نی ندارم و فعلا منتظرش نیستم یعنی دعوتنامه ای نفرستادم براش اما میخواستم با فرشته کوچولو خودم احوال پرسی کنم :) کلی بهم مزه داد. 

ده روزی میشه که همراه آقای شوهر رفتیم دکتر تغذیه و البته در راستای رسیدن به وزن ایده آل و تبدیل شدن به یک مامان بابا خوشتیپ اما خیلی شیک مجلسی 7 کیلو اضافه وزن داشتم و بهم رژیم داد بعد از 8 سال که پیش این خانم کارشناس تغذیه میرفتم هی جوونی کجایی که یادت بخیر. خلاصه ده روزی هست که مشغول رژیم گرفتنیم سخته اما دلچسبه و وقتی وزن کم کنی آدم احساس سبکی میکنه البته فکر نکنم زیاد وزن کم کرده باشم. خلاصه اینکه اولین گام رو برای مامی شدن برداشتم:-) 

هنوز تصمیم نگرفتم این بلاگ رو به چه نحوی بنویسم 

نمیدونم مثل دفترچه خاطرات بنویسم یا مخاطبم رو نی نی فرضی قرار بدم و براش تعریف کنم یا برای دوستهای مجازی نداشته ام بنویسم فعلا در حالت بلاتکلیفی هستش.  اما کم کم درستش میکنم بماند که انشای ضعیفی هم دارم و زیاد حوصلم نمیگیره جزییات رو کامل بیان کنم:-)


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.