مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

پایان مرداد 94

هی وای من امروز هم 31 مرداده. یعنی ماه دوم تابستون هم تموم شد و رفت و اینگونه عمر ما هم در حال گذاشتنه. و همچنان ما چشم به آینده دوختیم و بعضی مواقع یادمون میره به زمان حال هم توجهی بکنیم. باید یاد بگیریم از حال لذت ببریم:-*

پایان مرداد را برایتان اینگونه  آرزو میکنم :

خدایا گوشه چشمی از تو کافیست تا 

هر رنجی به رحمت.. 

هر غصه ای به شادی .. 

هر بیماری به سلامتی .. 

هر گرفتاری به اسایش واسانی .. 

هر فراقی به وصل .. 

هر قهری به اشتی .. 

هر زشتی به زیبایی  .. 

هر تاریکی به نور ..

هر ناممکنی به قدرت لایزال خودت .. 

تبدیل شود  پروردگارا  تمام وجود و هستیما ن را  .

.ارزوهایمان را  

غرق محبت و نگاه گرمت بفرما..

عروسی و خستگی

سلاممممممم چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود فقط 3 روز نبودم اما حس میکردم یک هفته  ی نیومدم اینجا سر بزنم.  این آخر هفته بسیار باحال بود جاتون کلی خالی. یک عروسی رفتیم بسیار رویایی بود هر چیزی که فکر کنید مهیا بود و فضای باغ خیلی خیلی خوشگلی داشت. خانواده عروس و داماد هم که سنگ تموم گذاشته بودن. من تاحالا باغ اینجوری ندیده بودم همش سعی.میکردم تو محیط باشم تا توی سالن در حال رقص;-) 

کلا روز 5 شنبه پر هیجانی داشتیم چون همون روز راه افتادیم سمت تهران و جالبی موضوع اینه که زودتر از خود تهرانی ها رسیدیم:-)  روز جمعه هم  دیر وقت راه افتادیم و وقتی رسیدیم خونه خیلی خیلی خسته بودم و نفهمیدم چطور خوابم ببرد ولی چشمام رو که باز کردم ساعت10 بود و من نرفتم سر کار:-S

الان هم گیج میزنم سرم بدجور درد میکنه چشمام خستس صدام هم گرفته این هم گزارشی از اوضاع خراب خودم:-) 


عدم تفاهم

یک بیماری جدید گرفتم اونم دیدن فیلم ترسناک :-D. حالا هم آقای شوهر گیر میده و نمیزاره من فیلم ترسناک ببینم. و این باعث جیغ جیغ من شده در حدی که آقای  شوهر  میخواست بره یک اتاق دیگه اما خدا پدر اینستا رو بیامرزه که سرگرمش کرده و راضی شده پیشم بمونه:-) 

کلا هر وقت میخوام فیلم ترسناک ببینم همین کشمکش رو داریم. خب گاهی اوقات هیجان مزه میده نمیده آیا؟؟؟؟

آزمایش شکلک





سلام چه باحاله

روزی که گذشت

امروز روز خاصی نبود فقط باز من دچار احساسات نهفته شدم که اونهم تقصیر کیان فسقلی شد آخه خیلی شیرین زبون و شیطون شده همش دیشب برام دلبری میکرد و لوس میشد. ;-)

خلاصه اینکه دوباره آقای شوهر باز  فیلمش یاد هندوستان کرد:-)   درباره هدف و بچه اینجور چیزها حرف زد. چند بار میگه نمیدونم یکبار گفت منهم قرار شد پیگیر دکتر و... باشم حالا نمیدونم ولی فکر کنم مخاطبش خودش بوده 0:) 

اما من عجله ی ندارم و میگم هر چیزی سر جای خودش و زمان خودش باشه بهتره. البته همونطور که قبلا گفتم  امسال سال من نی نی و آقای شوهر ;-) البته اگر لطف خدا شامل حالمون بشه (الهی آمین) 

راستی دیشب معلوم نشد بالاخره اون پسر دزد بود یا نه. پلیس اومد همه جا رو گشت اما چیزی پیدا نکرد ولی امروز که داشتم میومدم خونه دیدم نصف محله درباره دیشب دارن حرف میزنن و نمیدونستن تقصیر این اخبار  دزد و پلیس من هستم;-)