مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

اعصابم متشنج شد!

آخه چرا بعضی از آدمها ازمون توقع بیجا دارن. برادر شوهرم از آقای شوهر 30میلیون تومن قرض میخواد ما هم بدلیل خونه خریدن و بازار خراب آه در بساط نداریم.  خونه کوچیک برای ماست در حالی که اونها باید خونشون زیر 170 متر نباشه. ما برای خریدن خونه ماشینمون و طلاهایی که داشتم رو فروختیم تا پول جور کنیم اما اونها ماشینشون حداقل 120 میلیون تومن میارزه و برای زایمان جاریم بهش کادو 10 میلیونی میده  اما اونها حیفه و نباید بهشون دست زد. اما برای ما اشکالی نداره خب مگه چیه:@

آدم این جور چیزها رو می‌بینه ناراحت میشه. 

تا الان نشده این تبعیضها رو به زبون بیارم و سعی کردم از کنارش بگذرم اما هر چیزی که نوبت ما میشه سرهم بندیش میکنن اما برای اونها که میشه بهترین کارها و جادوها رو انجام میدن که یک وقت زشت نباشه. مگه آدمها چه فرقی با هم دارن. اگر یکی بچه پولداره به بقیه چه مربوط. آدم که نمیتونه پدر مادر فقیر یا پولدار رو خودش انتخاب کنه ما هیچ حق انتخابی نداریم.  

ولی من از این روابط یک چیزی فهمیدم اون کسی که دورتر بیشتر عزیزتره و بیشتر دوستش دارن اما اونی که نزدیک به درد نمیخوره زیاد جدی نمی گیرند و قدرش رو نمیدونن چه بد!!!! 

نظرات 1 + ارسال نظر
فافا چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 10:29

مبارکه عزیزم. خیلی خوشحالم ازاینکه اینجارو درست کردی.

ممنونم عزیزم وبلاگ شما من رو ترغیب کرد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.