مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

وای خدا رو شکر امشب خطری از بیخ گوش کیان کوچولو گذشت( پسر یکساله دوستم)  

امروز عصر من با مامان کیان باهم رفتیم پیاده روی و اونجا که دیر شده بود رفتم خونشون که آقای شوهر بیاد دنبالم. تا آقای شوهر بیاد دیروقت شد حدود ساعت 11 بود که اومد. کیان فسقلی هم گیر داد و اومد بغلم که من رو ببر ددر. کیان و آقای شوهر باهم روابط بسیار خوبی دارن و زود پرید بغل آقای شوهر و نانای نای ( آهنگ) میخواست. خلاصه براش آهنگ گذاشتیم و اونهم شروع کرد رقصیدن. من هم داشتم ازش فیلم میگرفتم بابای کیان و آقای شوهر هم داشتن باهم حرف میزدن که یک دفعه کیان تعادلش رو از دست داد و از روی صندلی راننده با سر بطرف زمین سقوط کرد من فقط فریاد میزدم کیان رو بگیرید خیلی بد بود شک شده بودم طفلکی خودش هم کلی ترسید اما خوشبختانه پاش به در ماشین گیر کرد و سرعتش رو گرفت و خطر از بیخ گوشش رد شد ولی یک چرخش 180 درجه زد بچم:'( 

 میگن خدا  حافظ بچه هاست واقعا امشب به چشم دیدم.  خدا جونم ازت میخوام حافظ تموم بچه های کوچیک باشی گناه دارن.  الهی امین <3

نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 09:25 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

سلام عزیزم. واقعا خدا حافظ بچه هاست. دختر یکی از آشناهای ما از رو روروک از طبقه دوم افتاد انگار فرشته ها گرفتنش!!! البته یه کم کبود شد ولی چیز خاصی نبود. خدا رو شکر که بخیر گذشته

سلام عزیزم. خدا رو شکر اتفاقی براش نیافتاد
ایشالا تموم بچه ها سالم و زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشن

فافا سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 10:46

وایییییییییی من اگه اونجا بودم میمردم !
خدا روشکر به خیر گذشت .
اینم آدرسی که خواسته بودی عزیزم.http://ghasedakemehr.blogsky.com

فافا جون خدا خیلی رحم کرد اگر با سر میافتاد خیلی خطرناک میشد. ممنونم عزیزم بابت آدرس لطف کردی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.