ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام و صد سلام امیدوارم هر کجا هستید خوب و خوش باشید.
میگن یک سیب رو بفرستی هوا هزار چرخ میزنه و میاد پایین. من الان نمیدونم کدوم مرحله چرخش اون سیب هستم اما از دیشب بدجور بازهم تاکید میکنم بدجور دلم خواست من هم از اینجا رفته بودم و توی کشور دیگه ای زندگی میکردم و بعدش از اونجا به هر جایی که دلم میخواست سفر میکردم. دیشب فهمیدم یکی از آشناهامون که خیلی بهم نزدیک و استرالیا ازدواج کرده رفتن فرانسه و انگلیس پیش عمو جونم. که البته پدر و مادرش چیزی نگفتن که مبادا دخترشون رو چشم نزنن و نپرسین من از کجا فهمیدم ;-) حالا از دیشب من دپرسم که چرا اینقدر زندگی تو ایران و شرایط اقتصادی دست و پای ما رو بسته که حتی نمیتونیم یک سفر خارج از برنامه داشته باشیم. اما اینقدر به زندگی آلوده شدیم که حتی بعضی وقتها یادمون میره نفس بکشیم :-( دلم برای خودمون سوخت که الکی الکی داره عمرمون میگذره و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم که مثلا انرژی هسته ی چی میشه یا ورود به ورزشگاه برای خانمها آزاد میشه یا نه...
درست میشم نه؟ :-) فعلا به باشگاهم بچسبم بیخیال بقیه مسائل. :-)
باز هم عیدتون پیشاپیش مبارک عاشقتونم <3
کاملا باهات موافقم عزیزم. همسرم به شدت موافق رفتنه. منم همه مشکلات رو قبول دارم ولی چه کنم که وابستگی زیاد اذیتم میکنه و حتی فکر غربت رو نمیتونم بکنم. فکر تنهایی!!! ولی عمیقا اعتقاد دارم هر کی میره کار درستی انجام میده.
من خودم اصلا با رفتن موافق نیستم و خوشبختانه آقای شوهر هم مثل خودم. اما خب بعضی وقتها با خودم میگم کاش مسیر زندگیم جور دیگه ی بود البته با آقای شوهر همراه بودم