مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

خداحافظ تیر 94

همیشه فکر میکردم اگر کسی 30 ساله باشه یعنی دیگه پیر شده و کم کم دیگه باید بهش بگن پیرزن یا پیر مرد. امسال تابستون من 30 سالگیم رو رد کردم و وارد 31 سالگی شدم اصلا حس و حالم رو دوست نداشتم حتی دلم نمی‌خواست شمعی رو فوت کنم. از لحاظ احساسی و عقلی هم خیلی سرکش تر از دهه 20 هستم و مثل بچه ای شدم که از کودکی واردنوجوانی میشن. دیدید چطوری آدم گم میشه و نمیدونه چی میخواد من هم همین حس رو دارم. تا قبل از تولدم حتی بهش فکر هم نمی‌کردم چون فقط حالم رو بد میکرد و باعث استرسم میشد. الان دیگه به سنم عادت کردم و هر کسی ازم بپرسه چند سالته میگم 31 سال :'( 

ولی خیلی خیلی زود بزرگ شدم انگار همین دیروز بود که سن بلوغ بودم. دانشگاه قبول شدم، ازدواج کردم... این شانس رو داشتم که همیشه مامان و بابام پشت و پناهم باشن و تموم مراحل زندگیم بهشون تکیه کردم  ، بعد از اون هم تکیه گاهم آقای شوهر شد. خدا جونم  شکرت. لطفا مثل قبل حواست به من باشه بهت بدجور احتیاج دارم. 


نظرات 2 + ارسال نظر
نل یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 22:52 http://ykishodan.blogsky.com/

انشالله که برای تو تموم نشه این روزهای زیبایت...اما کاس برای من اصلا نیاید...

نل عزیزم. همه تو زندگی مشکل دارن مهم دید ما نسبت به اونهاست و همینطور بزرگ و کوچک دیدنشون. امیدوارم روزهای تو هم بسیار زیبا و طلایی بشه گلم:-*

نسیم شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 10:35 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

سلام عزیزم. ظاهرا هم سنیم گلی. منم 16 مهر 30 سالم تموم میشه همه چی زودتر از اونی که فکر میکنی دیر میشه!!! منم 30 سالگی برام سنگینه و باهاش ارتباط نمیگیرم ولی چه میشه کرد. باشد تا قدر لحظه لحظه های زندگیمان را بدانیم.

چقدر خوب همسن هستیم و اما چه بد که 30 ساله شدیم من هنوز هم بهش فکر نمیکنماعصابم خرد میشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.