مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

سلام بالاخره موفق شدم از این استیکرها بزارم چه حالی میده .من همیشه با گوشیم میومدم نمیشد استیکری بزارم اما امروز با لب تاپ اومدم چقدر خوبه همه چی درشت و واضحهاما هنوز موفق نشدم عکسی رو اپلود کنم

این هفته رو کلا  هفته عروسی بایداسمگذاری بشه چون  اول هفته حنابندون و عروسی بودیم جاتون خالی اینقدر رقصیدم و شیطونی کردم که شب حنابندون پام تاول زدو کلی عذابم داد اما روش خمیردندون گذاشتم عالی بود و از اون تازگی دراوردش و من تونستم فردا شبش با کفش پاشنه بلند بپوشم . عروس  و دوماد هر دو کم سن و سال بودن فکر کنم 22سالشون بود از بس که جدیدا  همه ازدواج ها توی سن بالاست بیشتر مثل عروسک بازی بود و رفتارهاشون یکجور بچه گونه بود

حالا دوباره فردا شب هم میخواهیم بریم عروسی خاله کیان کوچولو این هفته مجبور بودم با لاک نارنجی برم سرکار اما دستکش میپوشیدم که ضایع بودنش  رو کمتر میکرد اما خب تابلو بود چه خبره. از شانس م این هفته 3بار هم مجبور شدم برم قسمت اداری و ملاقات نیمه رسمی داشته باشم که کلی مصیبت کشیدم اما از رو نرفتم و لاکم رو پاک نکردم خلاصه اینکه هفته جالبی بود

هر کاری کردم کمی با نی نی ایندم کمی حرف بزنم نتونستمتوی ذهنم سوالها ی زیادی وجود داره که نتونستم حتی اینجا مطرحش کنم . فقط این رو میدونم جدیدا خیلی اقای شوهر درباره نی نی حرف میزنه و رویاپردازی میکنه . همش میگه زندگیمون داره  بی هدف به جلو میره . میدونم خیلی دوست داره الان یک فندق داشتیم اما من امادگیش رو ندارم وحتی از امتحان کردنش هم میترسم . میترسم از اینکه هر ماه منتظر باشم و دقیقه ها و ثانیه ها رو بشمارم کلا کلافم ...

این هم از حال روحی من تو این هفته 

نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 09:35 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

وای از این لاک!!!!!!!!!!!!! منم برام پیش اومده البته من وقت نکردم پاکش کنم و فقط یه روز بوده! ولی همون روز میبینی عالم و آدم سراغت رو میگیرن دختر رعایت کن شر میشه هاااااااااااا

:Laugh:فعلا که خطر از بیخ گوشم رد شد و دیروز لاکها رو با گریه پاک کردم آخه حیفیم میومد خیلی ناز بود:Satisfied:

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.