مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

تصمیم کبری!

دیشب با آقای شوهر رفتیم بیرون دور دور  در حین دور دور گشتن کمی با هم حرف زدیم از قدیمها گفتیم و خندیدیم از بچگیهامون تا رسیدیم به ازدواجمون و با همدیگه  خاطراتمون رو دوره کردیم از روزهای خوب نامزدی گفتیم و از مسافرتهای اون دوره و کلی خندیدیم بعد آقای شوهر خیلی خیلی جدی گفت : من تموم لحظه های دو نفرمان رو دوست دارم اما الان احساس میکنه وقتشه یک فسقلی رو بدنیا اضافه کنیم و بهش عشق بورزیم دیگه دوست دارم 3نفر بشیم :-/  من رو میگی شوک شدم آقای شوهر و این حرفها جل الخالق  خلاصه بهش در مورد سختیهاش گفتم. در مورد هزینه هایی که قراره بهمون تحمیل بشه و اما در کنار تموم اینها درباره صبر و تحمل گفتم که ما دوتا اصلا صبور نیستیم. خلاصه اینکه قرار شد من اوایل شهریور برم دکتر و  آزمایشهای لازم رو بدم ببینم چی میشه. از طرفی هم با دکتر غدد هم هماهنگ کنم ببینم چی میگه خلاصه اینکه کلی ذهنم درگیر برنامه ریزیه.  این هم از تصمیم کبری ما در یک شب تابستونی;-)

خدا جونم کمکمون کن بهت احتیاج داریم

نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 13:51 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

ایشالا که خیر باشه. به سلامتی و دل خوش

نسیم جونم همراه با نویان کوچولو برام دعا کلی کن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.