مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

خطری بود و گذشت

قبل از تعطیلات همه چی  اروم اروم بود دقیقا عصر روز ۴شنبه میدونستم بابام مریض اما نمیدونستم وخامتش چقدره  قرار بود شبش مهمون مادرشوهرم باشیم و قرار بود باهم بریم. مامانم زنگ زد گفت ما شب نمیتونیم بیاییم مهمونی و معذرت خواست  با اصرار من گفت قرار بابات بره بیمارستان بستری بشه دکتر احتمال انفولانزا داده . دیگه بقیه حرفهاش یادم نیست فقط اشکهام میومد و  حدودا یکساعتی اشکهام اومد از همه جا هم بیخبر بودم  دستم به هیجا بند نبود به مامانم که زنگ میزدم  میگفت چیزی نیست با چشم گریون حاضر شدم بریم مهمونی فقط شانس اوردم مهمونی بزرگ و رسمی نبود و بماند فقط رژلب زدم و رفتم تا اخر مهمونی هم دپ بودم و حواسم پیش بابام بود اصلا نفهمیدم چی خوردم چی گفتم خلاصه وضیعت بدی بود . تا ساعت یک ونیم جواب ازمایش بابام اومد که البته تو این مدت اتاق ایزوله بود و سرم بهش زده بودن  یکی از شش هاش درگیر شده بود اما با رضایت مامانم اورده بودنش خونه  روز۵ شنبه هم همش تب و لرز داشته ولی امروز خدارو شکر حالش بهتر  شده بوده خدا فیلم شهرزاد رو ازمون نگیره که باعث شدش مامانم اینها تو قرنطینه حوصلشون سر نره . 

چقدر حس بدی بدونی یکی از نزدیکهات حالش خوب نیست و نتونی و بهت اجازه ندن بری ببینیش 

خداکنه هیچ وقت مثل اون روز تکرار نشه 

نظرات 11 + ارسال نظر
نسیم (قاصدک) چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت 16:44

نگران نباش عزیزم ایشالا که چیزی نیست و زوده زود خوب میشن

خدا رو شکر حالشون دیگه خوبه خوب شده ممنونم گلم

عسل مامانی دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 10:33 http://asalemamaniye.blogfa.com/

انشاله حال پدرتون روز به روز بهتر بشه و اماده ی پذیرایی از یه نوه ی خوشگل باشن
راستی مبارکتون باشه آقا پسر قند عسلتون اسمش همینه که گذاشتین یا این اسم مستعارشه؟

خدا رو شکر بهتر شدن. نه شابیز اسم مستعاره جوجمون. از روز اول این رو بهش گفتیم ممنونم عزیزم

marzi یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت 13:19 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام عزیزم.
ان شاالله حال پدرت خوب بشه و زودی برگرده خونه و تو هم با خیال راحت به دیدنش بری.

سلام بابا خوشبختانه بستری نشد اما خب خطر از بیخ گوشمون گذشت. ایشالا

مریم شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 17:59

سلام عزیزم امیدوارم حال پدر مهربونت بهتر بشه .

سلام ممنونم بله بهتر شدنخدا رو شکر

صبا شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 17:54 http://atrebeheshti.blogsky.com

انشاالله بزودی حالشون خوب بشه و با نینی تودلی بری به دیدنشون
مواظب خودتون باشید

ممنونم عزیزم خدا رو شکر بهتر شدن

الهه شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 14:07

ما اینیم دیگه اجی منم بدجور معتاد نتم

الهه شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 13:37

اجی دقت کردی من ۲۴ ساعته انلاینم

دقیقا

الهه شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 13:15

اهان خوبه اجی ولی نباید شبا تا اون موقع بیدار بمونی اجی بعدها نی نیت اومد به زور میزاره یه نیم ساعت بخوابی

الهه شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 11:59

اجی تا میتونی باید بخوابی نی نی که بیاد خواب تعطیله ها

از حالا دارم ذخیره سازی میکنم

الهه شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 08:56

سلام اجی خوبی اوه اوه ساعت اپ کردن وبت نصف شب بود عجب پس این نی نی برات خواب نذاشته
خداروشکر که پدرت حالش بهتره انشاءالله زود خوب میشه

سلام نه بابا داشتم فیلم نگاه میکردم چشملم رو با چوب کبریت نگاه داشته بودم که تا اخر فیلم بیدار بمونم ممنونم عزیزم

پریسا شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 08:08 http://www.pari-v-zendegi.blogsky.com

بلا دوره انشاالله خدا به بابات سلامتی میده
نگران نشو واسه نی نی بده

دست خودم نبود چون نمیتونستم برم خونشون خیلی نگران بودم اما الان خوبم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.