مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

خسته شدم!!!

بعضی وقتها یادم میره من حاملم و توانایی قبل رو ندارم. امروز هم یکی از اون روزها بود برام . بعد از قرنی تصمیم گرفتم یخچالمون رو تمیز کنم نه یک تمیزی معمولی. تمیزی کامل . از ساعت ۵ دست بکار شدم تا ۸ شب خسته و کوفته از یخچال پاک کنی. کلی شستشو کردم البته وسط کار استراحت هم میکردم که زیاد بهم فشار نیاد. اما الان اینقدر خستم که دوست دارم مسواک بزنم و بخوابم . الانم وسط اتاق ولو شدم از خستگی جون ندارم . خب یادم میره:-/


نظرات 4 + ارسال نظر
نسیم یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 11:09 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

خخخخخخخخخخخخخ منم هین بودم. دو هفته آخر بارداریم یادته؟! دیگه اداره نمیرفتم و خونه تکونی کردم اساسییییییییییی

کلا خوشمون میاد

پریسا پنج‌شنبه 6 اسفند 1394 ساعت 07:28 http://pari-v-zendegi.blogsky.com

خسته نباشی خانومی
زباد به خودت فشار نیار نی نی اذیت میشه

ممنونم عزیزم

صبا سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 21:25 http://atrebeheshti.blogsky.com

منم الان که خونه تکونی میکنم یادم میفته سه سال پیش این موقع وقتی شکمم قلمبه شده بود و توی ماه هشتم بودم چطوری میرفتم توی این کابینتها و میومدم بیرون؟ جدی اون سال همه تمیزکاریها رو خودم انجام دادم فقط یه کارگر برای دیوارها و پنجره ها و حموم دستشویی اومد که زیاد با شوینده ها کار نکنم. توام زیاد خستگی به خودت نده با استراحت و کم کم پیش برو

بنظرم جو گیر شدنه مثلا میخواهیم به خودمون بگیم من خوبم توانایی قبل رو دارم بعد از خستگی کله ملق میزنیم

الهه سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 20:56 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی وا اجی یادت میره بارداری عجب
اجی یه خودکار بردار بنویس من نی نی دارم اینجوری یادت نمیره

والا باید همین کار رو بکنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.