مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

مهمون داری

امروز یک مهمون مافوق ویژه داشتم. و از اینکه بعد از ۳ سال دوباره میدیدمش خیلی خوشحال بودم. مهمونم مثل مامان دومم بوده برام و بر اثر یک سری اتفاقات که از فوت شوهرش به بعد براشون پیش اومد  رفتن تهران و اونجا ازدواج مجدد کرد حالا بعد از چند وقت اومده بود اینجا  و بهم پیام داد و منم دعوتش کردم خونمون و مامانم هم اومد ساعات خیلی خوبی در کنارشون داشتم و امواج دورم سرشار از عشق و دوستی بود . کوشان هم این وسط هی دلبری و شیطونی میکرد قربونش بشم. مامان دومم هم قرار مامان بزرگ بشه اونهم توی تیر ماه. اینقدر خوشحال شدم . 

امروز از خودم کلی راضیم.:-)

امروز ۳۱ هفته ۳ روزم شده البته با شمارش دکتر و گرنه با حساب سونو ۳۰ هفته و ۶ روزمه با وزن ۶۷ کیلو!!!!

کوشان هم قراره قهرمان کاراته و بوکس بشه. امروز صبح هم یک اتفاق جالب افتاد از خواب که بیدار شدم ودیدی ای دل غافل دلم کاملا کج شده و کوشان هم خودش روکاملا سفت کرده اینقدر نازش کردیم بوسش کردیم تا اروم اروم خودش رو از گوشه شکمم و از گلوله شدن دراورد. خب بچم گرسنه بود باهامون قهر کرده بود صبحونه میخواست صبحونهههههه. قربونش برم کپل خودم

نظرات 3 + ارسال نظر
فافا شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 10:30

ای جااااااااان
چه باحال

نسیم شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 10:19 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

قربونش برم عزززیزم. بازم میگم قدر این روزها رو بدون و حسابی ازشون لذت ببر.

دنیای دو نفرمون رو به اتمام. از حالا دلم براش تنگ شده

الهه پنج‌شنبه 23 اردیبهشت 1395 ساعت 04:54

سلام اجی خوبی ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت باشی اجی

ممنونم عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.