مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

هفته ۳۷

امروز ۳۶ هفته و ۵ روزمه. وای چقدر کم مونده. با وزن ۶۹/۵. و فسقلی ۲۵۰۰ گرمی طبق سونو  هفته پیش. 

این هفته بخور و بخوابم رو بیشتر کردم بالافاصله بعد از غذا خوردن رو پهلو چپ میخوابیدم و فقط گوشت و بستنی و هر چیز چاق کننده ی خوردم  . کمی کمرم درد میکنه و نه بهتر میشه نه بدتر دردش ثابته. حسابی شکمم کپل شده و پر از ترک . چهارشنبه یکی از دوستهام که تایم زایمانمون تقریبا با هم بود کیسه ابش پاره شد و ناغافل بچش بدنیا اومد حالا از اون روز من توهم زایمان زدم. و اولین کارم بستن ساک بیمارستانم بود البته فقط تو لباس گذاشتم جریان رو وقتی برای اقای شوهر تعریف کردم عجیب دست و پاش رو گم کرده بود و استرسی شده بود منم هی میخندیدم. وقتی قبلا  بهش میگفتم باور نمیکرد میگفت حالا وقت هستتتتتت . اگر سر تایم دکتر بیاد۱۷ روز دیگه به امید خدا بغلمه . تو این دوشب همش خواب بیمارستان زایمان اتاق عمل و اینها رو میدیدم. ضمیر ناخوداگاهم رفته روز زایمان. بیا پیش خودم باش حالا!!!!  شبها خوابم کم شده ۲ میخوابم تا ۶ . بعد ۷ میخوابم تا ۱۰/۳۰. اذیت کنندس اما نمیتونم کاری کنم . 

حرکات کوشان خیلی قویتر شده  علنا شکمم رو جابجا میکنه. انگار میخواد بیاد بیرون. هر دستی یا فشاری هم که روی شکمم باشه با تموم شدت بهش میزنه یعنی برو کنار جام رو تنگ میکنی. عاشق این حرکاتشممممم از حالا دلم براشون تنگ شد. 

اسم فسقلی همون کوشان شد. نمیدونم چرا وقتی اسم بارمان رو صدا میزدم انگار بچه همسایه رو صدا میکنم و به اسم کوشان عادت کردیم. البته خانواده خودمم با کوشان موافق بودن   

نظرات 6 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 19:27 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی اجی ۱ تیر اپم تونستی سر بزن

فاطمه یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 12:03 http://asaemamaniye.blogfa.com

آزاده جون یادت باشه خرما هم برداری روایت داریم خانمی که زایمان می کنه بعد از اینکه اجازه ی خوردن می گیره اولین چیزی که باید بخوره خرما هستش چند تاشا یادم نیست
اگه از اطرافیانت هم کسی هست که برات اب هویجی اب سیبی که طبیعی باشه بگیره خیلی خوبه یکم هم مغزی جات بردار
معمولا بیمارستان ها وسایل تعویض برای بچه را فراهم نمی کنن یادت باشه مشما و کهنه خشک کن و پوشک واسه اقا کوجولو برداری
مراقب خودت این روزا خیلی بیشتر باش هر چی جنین تو این ماه بیشتر تو شمکت بمونه رسیده تر می شه و بزرگ تر پس کارهای زوردارو بی مورد را بذار کنار که خدای نکرده اورژانسی نشی
پیروز و موفق با کوشان عزیزم ببینمتون

ممنونم عزیزم خیلی کمکم کردی . حتما تو وسایل کوشان وسایل تعویضم میذارم. دیگه از امروز میخوام استراحتم رو زیاد کنم تا هر چی که قسمته. برام دعا کنید

فافا یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 11:43

نگرن نباش. هر وقت موقعش باشه خودش خبر میکنه
روزخای آخر فک کنم سخت ترین مرحله باشه.
ولی عوضش فاصله اینداری تا بگیریش توی بغلت.
انشالله به سلامتی تموم بشه این روزها.
کوشان خیلی قشنگ تره . مبارکش باشه ایشالله

واقعا هر وقت اومد خوش اومد فسقلی مامانشه. ایشالله زایمان شما عزیزم.

حوا شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 12:52

ساکت رو ببند گلم و نگران هیچی نباش
کمپوت آناناس و آب میوه سیب و موز یا هلو ( آبمیوه ای که شیرین باشه)
بگیر و بذار تو ساکت
اگر بیمارستان خصوصی باشه اکثر چیزها رو بهتون میدن
بیمارستانی که میخوای بری برای زایمان برو و ببین چه چیزهایی بهت میدن و چه چیزهایی باید ببری
از مامانهایی که اونجا زایمان کردن سوال کن ببین چه چیزهایی استفاده کردن و چه چیزهایی به دردشون نخورده
تجربه ی خوبیه از اونا پرسیدن
من چند باری رفتم دیگه پرسنل اونجا منو می شناختن

ممنونم عزیزم راهنمایی عالی بود. حتما اینکار رو میکنم.

نل جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 22:28

عزیییزم...ازاده یعنی من غش و ضعف کردم برای اون تیکه که شکمتو جا ب جا میکنه....وااااااای
چقد شما کامانها بزرگوار و مهربون و خوبین....ترکهای روی شکم...چیزی استفاده میکنی ک نمونه ترکها؟
خیلی خوووبینا..ماااااهین.مااااه

قربونت برم بچمون شیطونه ترکها رو چرب میکنم اما پوستم طفلکی رد داده .

الهه جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 13:38 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی همه چی رو بسپار به خدا اجی توکل کن به خدا اجی ان شاءالله کوشان هم به سلامت به دنیا میاد اجس

ایشالله برام دعا کن عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.