مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

۳۸ هفتگی

امروز دقیقا ۳۸ هفتمه با وزن ۷۰/۵ کیلو کپلی شدم کلی. این روزها حرکات کوشان حسابی با قدرت شده و خیلی علاقه داره شکمم رو شکل ذوزنقه یا قله درست کنه . خب شیطون دیگه. بعد از وعده های غذاییم کوشان سکسکه میکنه خیلی باحاله. یک سمت شکمم هی نبض میزنه. اون سکسکه میکنه من میخندم و قربونش میرم. مردم ازارم گویا. اما از این حرکتش خندم میگیره. نوشته بود این سکسکه ها نشون دهنده اینه نی نی داره خودش رو برای تتفس بیرون از محیط رحم اماده میکنه. کلی راه رفتنم سخت شده و بیشتر تمایل به خواب و دراز کشیدن دارم . دیگه نقطه اوج دوران بارداریمه.  امروز داشتم مطالب مربوط به هفته م رو میخوندم همینجورم اشک میریختم کلی احساساتی شدم  همش تو تصوراتم این صحنه رو یادم میاد بغل کردن نی نی توسط مادر برای اولین بار.  خیلی خوبببببه. 

به خودم اجازه نمیدم تو این روزها غمگین و افسرده باشم من باید شاداب باشم حالا به هر نحوی روحیم رو باید حفظ کنم که از اول بارداری تا الان خدا رو شکر تونستم موفق بشم. از روز اول بدم میومد هی ناله کنم و شمارش معکوس بدم  یا از همه ایراد بگیرم. اگر کسی روی اعصابم سورتمه سواری میکرد خیلی راحت حذفش میکردم تا خودم و کوشان بهترین حالت روحی روداشته باشیم. سعی میکردم حالتهای روحی بدم خیلی کم طول بکشه. و همیشه لبخند رو داشته باشم . بیشتر تو این دوران حالت تهوع اذیتم میکرد که اونم تا الان هست و فقط با قرص خوردن کنترل میشه. 

بعضی روزها واقعا دوست دارم کوشان بدنیا اومده باشه و بغلم بگیرمش اما دوست ندارم زودتر موعد اینکار رو بکنم و فکر میکنم بهش ظلم کردم. 

تا روز بدنیا اومدن کوشان فقط ۸ روز مونده و من دارم هیجان و استرس رو باهم تجربه میکنم و البته کمر درد و کمی ورم پاهام رو که جدیدا  اضافه شدن. ایشالله همه یک روزی تموم این حسها حالتها رو تجربه کنن خیلی حس جالبیه که قابل توصیف نیست 

تو این شبهای عزیز کلی برامون دعا کنید که سخت محتاج دعا هستیم. 

نظرات 8 + ارسال نظر
نسیم چهارشنبه 9 تیر 1395 ساعت 10:17 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

عزیزدلم. تکون ها و سکسکه ها بهترین بخش باردارین. الهیییی نمیدونی که من چقدر دلتنگشم. خدا رو شکر که بارداری خوبی رو گذروندی. منم بارداریم عالی بود. سعی کن روحیه خوبتو بعد زایمان هم حفظ کنی. یه کم فشار کار زیاد میشه. یه وقتا آدم کم میاره تغییر حالات روحی که به خاطر تغییر هورمون هاس. ولی سعی کن قوی و شاد باشی. کم کم عادت میکنی و همه چی درست میشه. از نی نی بودن کوشان جون حسابی لذت ببر که زودتر از اونی که فکر کنی زمان میگذره. بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

قربونت برم. سعی خودم رو میکنم و باید بتونم

پریسا سه‌شنبه 8 تیر 1395 ساعت 11:18 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلام عزیزم
الهی دیگه جیزی نمونده تا آغوش کشیدت کوشان
برام دعا کن موقعه زایمان اسمم و بیار ممنون

سلام مهربون ایشالله زودی مامان میشی

کوثر دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 20:48

خدارو شکر این روز ها هم به سلامتی و خوبی گذشت و چیزی تا دیدن پسرت نمونده

کوثر دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 20:47

خدارو شکر این روز ها هم به سلامتی و خوبی گذشت و چیزی تا دیدن پسرت نمونده

وای اره شمارش معکوس داره میره. ممنونم عزیزم

مریم یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 18:09

وای خدای من فقط 8 روز باقی مونده چقده زود گذشت ان شاء الله این چند روز باقی مونده هم به سلامتی طی بشه و کوشان کوچولوت رو در آغوش بگیری .
آزاده جان یادت نره برای ما منتظرها لحظه زایمانت دعا کنی .

واقعا زود گذشت. حتما عزیزم. شما هم برای من دعا کنید

نل یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 17:33

ایکون ذوق زدگی برای مامان کپلی:)^_^

قربونت برم

سیمرغ یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 12:07

عزیزم من خیلی برات دعا کردم که این چند روز باقیمانده رو با خوبی و خوشی پشت سر بذاری و کوشان عزیز بیاد تو بغلت , برا منم دعا کن که این روزها رو تجربه کنم

ممنونم مهربون. تو تموم گوشه های ذهنم این مطلب وجود داره که تموم دوستهام این روزهای به ظاهر سخت ولی زیبا رو تجربه کنن پر شده . ایشالله توکل به خدا

الهه یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 11:51 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی ان شاءالله زودی کوشان به دنیا میاد اجی

سلام ممنونم عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.