مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

ناراحتم خیییییلی

امروز صبح در واقع از ۵ صبح کوشان یک ریز گریه میکرد خوابش میومد اما دلشم درد میکرد. نوبتی من و اقای شوهر ارومش کردیم تا خوابید و اروم شد. بعد از اون هر دو مون غش کردیم تا ۱۰/۳۰ صبح. تا چشمام رو باز کردم از فرصت استفاده کردم و اینستام رو چک کردم یک عکس واقععا ناراحت کننده دیدم. پسر فامیلمون روز جمعه ۱۵ مرداد خدا بهش یک دختر شیرین داده حالا عمه اون دختر کوچولو تو اینستاش زده بود منتظرن عمل این دختر کوچولو به خاطر نارسایی قلبی  با موفقیت انجام شه و مثل همه بچه ها زندگی کنه  از اون موقع که این رو دیدم اینقدر حالم گرفتس و کلافم که کلا نمیدونم چیکار کنم. اخه خیلی سخته ادم بچش رو هنوز بغل نگرفته بفرسته زیر تیغ جراحی که ایا سالم میمونه یا نه. 

خواهشا برای این دختر کوچولو خیلی زیاد دعا کنید خوب بشه گناه داره. ممنونم

نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم چهارشنبه 20 مرداد 1395 ساعت 20:14 http://www.ghasedakemehr.blogsky.com

خدا شفا بده ایشالا واقعا سختههه

ایشالله. خیلی سخته

الهه دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 11:03 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی ان شاءالله خیلی زود اون دختر کوچولو هم خوب میشه

براش دعا کن عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.