مامان آینده

خاطرات من

مامان آینده

خاطرات من

مهمون داشتم

دیشب بعد از مدتها مامان و بابام و البته عموم رو دعوت کردم خونمون جاتون خالی شام و دسر و سالاد درست کردم اما قسمت برنج درست کردنش رو سپردم به مامانم و خودم خسته وسط اتاق ولو شدم. ولی خدا رو شکر مهمونی خوبی بود اما هر کاری کردم نتونستم عکس میزم رو بزارم

امروز یه کوچولو  دپرس بودم  نمیدونم چرا  شاید بخاطر این بود متوجه شدم یکی از دوستهام که از من دیرتر ازدواج کرده بود حالا 25 روز بچش رو بغلش گرفته اونوقت من هنوز درگیر اینم که بچه بیاریم یا نه کی بیاریم و.... جدیدا این سوالها توی ذهنم زیاد شده.

 فعلا که هفته آینده باید برم برای سونوگرافی ولی هنوز آزمایشها رو انجام ندادم. یه سوال این آزمایشها رو باید ناشتا برم انجام بدم؟؟؟؟ 

نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 09:43 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

عزیزم این فکر و خیالا همیشه هست. پسر من داره دنیا میاد و من هنوز نمیدونم آوردنش کار درستی بود یا نه بالاخره باید تصمیم گرفت. ایشالا هر تصمیمی که میگیری بهترین باشه خانومی

قربونت برم برام کلی برام دعا کن

. سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 21:50 http://lopoo.blogsky.com

آره دیگه پس میخوای بعد از ناهار برو :|

اگر از من باشه عصر میرم;-)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.