ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
امروز یک مهمون مافوق ویژه داشتم. و از اینکه بعد از ۳ سال دوباره میدیدمش خیلی خوشحال بودم. مهمونم مثل مامان دومم بوده برام و بر اثر یک سری اتفاقات که از فوت شوهرش به بعد براشون پیش اومد رفتن تهران و اونجا ازدواج مجدد کرد حالا بعد از چند وقت اومده بود اینجا و بهم پیام داد و منم دعوتش کردم خونمون و مامانم هم اومد ساعات خیلی خوبی در کنارشون داشتم و امواج دورم سرشار از عشق و دوستی بود . کوشان هم این وسط هی دلبری و شیطونی میکرد قربونش بشم. مامان دومم هم قرار مامان بزرگ بشه اونهم توی تیر ماه. اینقدر خوشحال شدم .
امروز از خودم کلی راضیم.:-)
امروز ۳۱ هفته ۳ روزم شده البته با شمارش دکتر و گرنه با حساب سونو ۳۰ هفته و ۶ روزمه با وزن ۶۷ کیلو!!!!
کوشان هم قراره قهرمان کاراته و بوکس بشه. امروز صبح هم یک اتفاق جالب افتاد از خواب که بیدار شدم ودیدی ای دل غافل دلم کاملا کج شده و کوشان هم خودش روکاملا سفت کرده اینقدر نازش کردیم بوسش کردیم تا اروم اروم خودش رو از گوشه شکمم و از گلوله شدن دراورد. خب بچم گرسنه بود باهامون قهر کرده بود صبحونه میخواست صبحونهههههه. قربونش برم کپل خودم
ای جااااااااان
چه باحال
قربونش برم عزززیزم. بازم میگم قدر این روزها رو بدون و حسابی ازشون لذت ببر.
دنیای دو نفرمون رو به اتمام. از حالا دلم براش تنگ شده
سلام اجی خوبی ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت باشی اجی