ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
هی وای من امروز ۳۱ خرداد . اخرین روز از فصل بهار . پرونده بهار ۹۵ امروز بسته میشه و میره تو خاطراتمون ایشالله همه خاطرات عالی داشته باشن و با یاداوری بهار ۹۵ لبتون پر از خنده بشه. چقدر زود گذشت انگار خیلی روی دور تند بوده. عزیزم جونم کمی اروم هم بری کسی ناراحت نمیشه. بهار امسال نقطه عطفی برام بود چون هر روزی که میگذشت یک روز به دیدن کوشان نزدیکتر میشدم. بعضی روزها واقعا نمی فهمیدم چجوری تموم شد بعضی روزها انگار ساعت کش میومد و روز تموم نمیشد. کلا روزهای انتظار دیر گذرن. تو این مدت یاد گرفتم تو لحظه زندگی کنم و زیاد فکر اینده نباشم که روزها طولانی تر و غیر قابل تحمل بشه خیلی خوب بود برام.
دیگه واقعا از فردا شمارش معکوسمون شروع میشه. هیجان با طعم استرس دارم. کوشان داره اخرین تکونهاش رو داخل شکمم میخوره جاش تنگ شده اما قربونش برم بازم به من میگه خوبم مامانی نگرونم نباش دارم بزرگ میشم . کمی تا قسمتی حالت تهوع منم برگشته و اذیتم میکنه که البته با چاشنی کمر درد .
من قویم کم نمیارم. نباید ضعیف باشم چون میخوام چند روز دیگه از یک مهمون کوچولو که مدتهاست در ارزوی وصالشم پذیرایی کنم پس من میتونم.
امروز ۳۷ هفته و ۱ روزم شده با وزن ۶۹/۷ یاد اون اوایل می افتم که بنظرم چقدر هفته۳۷ دور بود . حس سال بالاییها رو تو دانشگاه دارم :-) مزه میده
خداروشکر برای تجربه کردن این روزهات.
ان شاالله به سلامت در آغوش بگیریش. اون لحظه یاد منم کن.
قربونت برم همیشه تو ذهنم هستی
عزیزم کاملا حست رو میفهمم
یاد پارسال افتادی؟
سلام مامان کوشان عزیز
انشالا به سلامتی این روزها هم میگذره
من اسم کوشان رو بیشتر دوست دارم مبارکش باشه
ما همچنان منتظر عکسیم
به سلامتی و دل خوش انشاالله خانومی
خیلی مراقب خودت باش
بعد که میای این نوشته هاتو میخونی چقدر دلتنگ این روزها حتی سختی هاش میشی، خیلی خیلی زود میگذره مثل برق و باد
ممنون عزیزم. الان که نوشته های اولین روزهای بارداریم رو میخونم دلم تنگ میشه. اما شوق بودن با فسقلی بر تموم دلتنگیها غلبه میکنه
راستی از سفر برگشتید؟ زیارت قبول
واقعا زود گذشت این مدت
کی عکس وسایل و اتاقشو میزاری بعد زایمان نمیتونی وقت نمیکنی قبلش بزار
بالاخره امروز کامپیوترمون درست شد
. بعد از مدتها که بدون کامپیوتر بودم فردا میزارم
خیلی حال کردم از مثالی که زدی حس سال بالایی ها ولی وااای حس من این موقع ها خیلی خیلی بد بود از زایمانی که قرار بود سزارین شاید بشم وحشت داشتم
اقا حداقل عکس اتاق کوشان جونو بذار ببینیم
حتما عکس میزارم اما فعلا کامپیوترم پوکید
وای منم همین حس رو داشتم
اوایل میگفتم کووو تا من برسم به هفته های آخر
وقتی خانومای پا به ماه رو میدیدم حس یه بچه ی کلاس اولی بهم دست میداد
کم کم با بالا رفتن ماه ها به اونایی که اول راه بودن مثل کلاس اولی ها نگاه می کردم و خودم حس ترم آخری رو داشتم
حس برتری خوبی داره
ممنونم اجی از تبریکت سلامت باشی اره اجی زود گذشته به شرطی که مادرهای نی نی دار بی قراری نکنن و.صبور باشن تا زمان بگذره
سلام اجی خوبی ان شاءالله زودی پسرتو بغل میگیری اجی به نظر من زمان زود میگذره اجی من ابان پارسال بود که خیلی بی قراری میکردم واسه به دنیا اومدن بچه ابجیم اما زود گذشت
سلام. ممنونم عزیزم. تولدت هم مبارک خانمی

به نظر منم زود گذشت