ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
امرو ز ۱۴ روز از با تو بودن میگذره نمیدونم قبلش زندگی بدون تو چه چیزی بوده فقط میدونم از اون لحظه یی که بدنیا اومدی قلبم لبریز از عشق شده وارد دنیای دیگه یی شدم بماند که روزهای اول بدنیا اومدنت خیلی سخت بود حالم خوب نبود و یک نوزاد کوچولو که بابت هر چیزی بهم وابسته بود شرایط رو سختتر میکرد از طرفی هم شب نخوابیدنها و گریه های بی وقفه هیچ توانی برام نزاشته بود بصورتی که یک شب فقط ۴۰ دقیقه خوابیدم و ساعت ۴/۵ صبح سوار ماشین شدیم که به محض حرکت کوشان بیهوش و بیصدا شد. اما خب رفتیم دکتر که کوشان چرا اینقدر جیغ میزنه حتی صداش هم گرفته بود و دکتر تشخیص کولیک داد وقتی رسیدیم خونه ۶/۵ بود که اصلا نمیدونم چجوری رسیدم خونه و کوشان رو دادم بغل مامانم و بیهوش شدم . تو این مدت زردی هم گرفت که مجبور شدیم دستگاه بگیریم و ۴۸ ساعت بزاریمش تو دستگاه خیلی روزهای بدی بود وقتی چشم بند براش میزدیم اینقدر داد میزد و دوستش نداشت و تموم تلاشش رو میکرد که چشم بندش رو برداره روز اول بهمون گفتن چشم بند رو بر ندارید تا فردا صبح . تموم شب جیغ زد و نذاشت کسی بخوابه صبح زود وفتی بیدار شدم بهش شیر بدم دلم طاقت نیاورد و چشم بندش رو برداشتم انگار دنیا رو بهش داده بودن کوشان خوشحال بود و من شرشر اشک میریختم و دلم برای کوشان کباب میشد خدا رو شکر زردی کوشان پایین اومد
کوشان از روز سوم چشماش رو باز کرد و با تعجب همه جا رو نگاه میکرد. روز ششم نافش افتاد . اما همچنان بچم دلش درد میکنه و شبها نمیخوابه . روز ششم هم آز تیرویید دادیم که خدا رو شکر چیزی نبود
ببخشید اگر مطالب پراکنده شده چون مجبورم کمی بنویسم و سیو کنمو چند روز بعد دوباره ادامه رو بنویسم که باعث میشه مطالب پراکنده بشن.
عزیزدلمم مامان آزاده جونم
خیلی ببخشید،چقدر ناراحت شدم که به موقع نتونستم بیام و به طور مجازی کنارت باشم ، توی شادی ات سهیم باشم،عزیزدلم وقتی آمدم خوندمت واقعا خوشحال شدم که همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد و عزیزترین فرد تو زندگیت الان تو بغلته،همه پست هایی که نخونده بودم را خوندم ،چه اتاق شیک و قشنگی مبارک کوشان جون باشه، مواظب خودت باش گلمم .
می بوسمت مامان آزاده نازنین
سلام عزیزم. لطف داری ایشالله برای خودت . بوسسسسس
تبریک عزیزم قدم نورسیده مبارک به سلامتی و میمنت
من عکس آقا کوشان رو میخوام
در اولین فرصت میزارم
سلام مامانی.
بهشت زیر پای مادران است دقیقا به همین خاطر.
خسته نباشی و همیشه تو و کوشان سلامت باشین.
عکس فراموش نشه لطفا
سلام عزیزم ممنون.
ازاده جان ببخشید دیر امدم برای تبریک عزیزم ان شا.. خودت و کوشان سالم باشید و خوش کنار هم.
قربونت برم عزیزم
خیلی خوب کاری می کنی که می نویسی چون الان هست که یادته یکی دو ماهه دیگه اینا را بخونی شاید خیلی هاش تو ذهنت نمونده باشه این می شه که می گی یادش بخیر
خیلی دوست دارم هر روز میتونستم بنویسم. اکا فعلا مدیریت زمان ندارم
سلام عزیزم.قدم نو رسیده ات مبارک.اول از همه بگم که به خودت خیلی برس چون راه طولانیه و باید پرانرژی باشی.بعد هم معمولا بچه های کولیکی با صدای جاروبرقی و سشوار آروم میشن چون تقریبا مثل صدای داخل رحمه.من امشب جاروبرقی رو روشن کردم و درکمال تعجب دیدم پسر 3 ماهم که با خوابش کلی مشکل دارم بدون بغل کردن رو زمین با صدای جاروبرقی خوابش برده و کلی خوش خوشانم شد،صدای جارو یا سشوار رو تو گوشیت سیو کن و براش بزار امیدوارم برات کارساز بشه چون بچه های کولیکی با هیچ شربتی دل دردشون خوب نمیشه
سلام ممنون از راهنماییت حتما اجرا میکنم
سلام عزیزم بازم تبریک
بله عزیزم الکی نیست که میگن بهشت زیر مادران است به خاطر همین سختی هاشه انشالا که این روزها رو با خوبی وخوشی پشت سر بذارید
عزیزم برای زردی کوشان جون خودت عرق کاسنی بخور خنکه البته اگر شیر خودت رو میخوره
سلام. مادر بودن سخته
سلام اجی خوبی اره اجی باید صبور باشی و اینم بدون که مامانتم این روزهارو سر تو و برادرت گذرونده اجی کوشان یه مامان شاد و محکم و خندون و سلامت و صبور میخواد اجی صبور بودن خیلی مهمه اجی
سلام
خداروشکر که زردیش رفته
خدا رو شکر
سلام مامان عاشق
گلم پسرها اکثرا کولیک دارند که چهل روزگی به اوجش میرسه
سعی کن چیزهایی که نفاخ هستند نخوری که شیرت نفاخ نشه و حتما حتا آروغ آقا کوشان رو بگیری و تنبلی نکنی
شکمش رو با روغن زیتون ماساژ بده به صورت دورانی در جهت عقربه های ساعت
کلم.. گل کلم... قارچ... فلفل دلمه ای... نخود.. لوبیا....
اینا همه نفخ دارند
زیره و رازیانه دم کن و بخور هم شیرت زیاد میشه هم بچه نفخ نمیکنه
سلام عزیزم. کلا چیزی نمیخورم اما خب کولیک سخته. ولی باز رعایت میکنم. مرسی دوستم
عزززیزم بهت گفتم که اولش خیلی سخته ولی نگران نباش کم کم رو روال میوفتی. ایشالا که کولیک نباشه و دل درد کوشان جون هم زود زود خوب شه. تجربه زردی هم دارم اون موقع خیلی گریه کردم و غصه خوردم ولی الان خندم میگیره موفق باشی مامان کوشان جون
خداییش ده روز اول فاجعه ست. زردی هم که دیگه اوجش بود. خدا رو شکر الان همه چی ارومتر شده
ان شاء الله این روزهای سخت تمام میشه و مادر و پسری با هم لذت میبرین از روزهاتون.
ایشالله عزیزمم. تا ۴۰ روزگی این اتفاقات و حسها طبیعیه من میتونم
سلام اجی خوبی ان شاءالله که کوشان دل دردش خوب میشه و زردیش هم کامل میره پایین ان شاءالله اجی امیرحسینم زردی داشت اما نه اونقدری که زیز دستگاه باشه اجی ۴۰ روزگی زردیش رفت اجی ان شاءالله کوشانم ۴۰ روزگی زردیش میره اجی در مورد جیغ زدنش هم چی بگم اجی امیرحسین وقتی مثل کوشان تازه به دنیا اونده بود جیغ نمیزد گریه نمیکرد یه بار ابجیم امتحانی گذاشت امیرحسین گریه کنه ن گشنه بود اجی اون روز من و ابجیم و امیرحسین با هم گریه کردیم چون واقعا ناراحت بودم وقتی امیرحسین اونجوری گریه کرد اون روز اما بعد ختنه اش گریه و جیغ زدن هاش شروع شد اجی ان شاءالله خوب میشه پسرت اجی
صبور و محکم باش اجی
ممنون عزیزم صبور بودن رو باید یاد بگیرم