ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
این چند روز یعنی از ۴ شنبه تا الان خونه ی مامانم موندم دلم برای خونمون تنگ شده ولی اجبارا نمیشه رفت اقای شوهر از جمعه مریض شده بدددددد و مجبور شدیم به خاطر کوشان بزاریمش تو قرنطینه . کوشان حالش بهتر شده اما فکر میکنم هنوز ضعف مسکنها رو داره . دیشب هر یکساعت یکبار بیدار میشد و کمی ممی میخورد میخوابید و دوباه از اول و خیلی هم عرق کرده بود کلا سیستم خوابش ریخته بهم و کم خواب شده. لپهای کوچولوش که به سختی جمعشون کرده بود از بین رفتن و کوشانم لاغر شده.
امروز ۹۷ روز از باهم بودنمون میگذره هر روز که جلوتر میریم انگار روزها سریعتر میگذرن دوست ندارم زود بزرگ شی مامانی دلم میخواد به ارومی روزهای زیبای کودکیت رو طی کنی . دیروز روز کودک بود و من قرار بود برم بیرون و برای کوشان یک هدیه یی بخرم اما نشد و نتونستم برم بیرون. یکی طلبت مامانی. کوشان دیگه هوشیارتر شده تا دلتون بخواد بازیگوش کنجکاو و خنده رو . از طرح گلدار و چهارخونه خوشش میاد و وقتی میبینه تموم سعیش رو میکنه تو دستش بگیره و با همه وجودش تمرکز میکنه.
خب خدارو شکر
قربونت برم
پس من دیر پستتو دیدم
اقای شوهر خوب شد اومدم خونمون
ایشالله زود تر بر میگردی خونه ی خودت
برگشتم
سلام اجی خوبی ان شاءالله حالپسرت وهمسرت زود خوب میشن اجی
سلام عزیزم. انشالله