مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من
مامان آینده

مامان آینده

خاطرات من

سلام

سلام به خالق دایره هستی 

سلام به صبح زیبا  

سلام زندگی  

هر که با عشق بر این دایره پیوسته 

سلام  

مهر جویانه بدین قافله دل بسته 

سلام  

عشق رازیست که در ژرف دل دریائیست

از دل و دیده به هر لوء لوء سربسته 

سلام   

صبح زیبا بر شما مبارک 

روزتون پر از شادیهای بی سبب  

دلتون گرم از آفتاب امید  

ذهنتون پر از افکار ناب و پاک  

قلبتون مملو از مهربانی  

دست تون سرشار از بخشندگی 

آرزوهاتون مستجاب  

امروز هیچ چیزی نمیتونه مانع شادیتون بشه

امروز حالتون عالیست

امروز شاید همون روزیکه منتظرش بودین

امروز روز زیباییست پر از اتفاقهای زیبا

کافیست با لبخند ازش استقبال کنید

کافیست باور کنید امروز روز معجزه ست 

سلام و صبح بخیر دوست من 

هفته و روز شنبه تون رو با یک لبخند زیبا آغاز کنید  

امروزتون پر معجزه  

هفته تون مملو از مهربانی 

و خوشه افکار و اندیشه تون پر بار و سبز

آرامش از نوع پاییزی

امروز هوای شهرم بارونی ست. من هم خسته از مهمونداری شب قبل در حالیکه اکثر کارهام رو انجام دادم با یک چایی داغ  توی تراس و روبروی بارون نشستم. در حالیکه از تی وی آهنگ ملایمی هم پخش میشه و من به صدای بارون گوش میدم و با خودم زمزمه میکنم زندگی چه زیباست. 

خدایا این آرامش رو از من و دوستهای خوبم نگیر بزار تموم دوستهام طمع آرامش رو بچشن. خدا رو شکر بالاخره بارون اومد و آسمون شهرم بارونی شد. 


دیروز و امروز من

دوستهای مهربونم عزاداری هاتون قبول. امیدوارم همیشه شاد و خندون باشید و به مراد دلتون برسید.  

من همیشه عاشق این مراسم عزاداری هستم و امسال هم طبق پارسال با آقای شوهر رفتیم دسته های عزاداری رو ببینیم اما قبلش چند کیلو از سیبهای باغ رو شستم گذاشتم داخل کیسه و با خودم بردم که بین  عزاداران پخش کنم. یادم نبود نذر خاصی کردم یا نه اما پارسال وقتی بهم سیب دادن خیلی خوشم اومد و امسال من هم بردم که تو این حس خوب شریک باشم. 

خلاصه اینکه جاتون خالی تا موقع اذان ظهر تو خیابون بودیم. از همه هم بیشتر عاشق طبل زدن هاشون شدم و صد البته پرچم های بزرگ رو تو هوا چرخوندن. بعد از اونجا هم رفتیم حلیم خوردن و  هم با آقای شوهر رفتیم باغ عکس گرفتن خیلی خیلی طبیعت خوشگلی شده بود یعنی عالی بود همش این حس رو داشتم یکی با قلمو درختها رو یکی در میون  زرد قرمز و سبز زرد کرده. همیشه این موقع سال رو دوست دارم و حس خوبی بهش دارم.  

من سوالی برام پیش اومده : آدمی که ادعاش میشه که مسلمون  نمازش رو حتما موقع اذان میخونه حجابش کامل  اما زبون خیلی خیلی بدی داره و اصلا کوچیک بزرگ رو حالیش نیست و با حرفهاش رفتارش فقط به آدم توهین میکنه و دل میشکونه چنین شخصی عبادتش واقعا قبول!!! من یکی از اون شخص به هیچ عنوان نمیگذرم و مخصوصا امروز وقتی میرفت مثلا نماز اول وقتش رو بخونه حالم ازش بد شد من که ازش نمیگذرم دیگه خودش میدونه و خدای خودش. واقعا خیلی مهمه آدمها جایگاهشون رو بدونن که متاسفانه نمیدونن. وقتی از پایینترین سطح جامعه به یک جایی میرسن( کارمند شرکت هواپیمایی) فکر نکنین سمت خیلی بالایی رو هم داره  فکر میکنن دیگه تمومه و همه کاره هستن. و با هر لحنی که دوست دارن می‌تونن حرف بزنن  و توهین کنن. خلاصه اینکه این شخص بدجور  رو اعصاب من رژه میره. اگر یک روز اومدم گفتم  من درگیر شدم شما بدونید جریان چیه؟


متن زیبا

این مطلب تو اینستگرام از خانمی که از همسرش دلگیر بود کپی شده. ﭼﻘـــــــﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ... 


ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ !

ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﯿﻨﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﯿﻢ،

ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺪﺍﯾﯽ ...

ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺍﺩﻡ ...

ﯾﮏ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ ..

ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ....... ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ

ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ......

ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ....... ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ....... ﻭ

ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ........

ﺍﺻﻼ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻣﯿﺰ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ

ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ ........

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ

ﺍﻧﺴﻮﯼ ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ ...

ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ...

ﺍﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ

ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ...

ﻣﺎ ﺍﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ...

ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ

ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﯾﻢ

ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ...

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ

ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ !!!