-
کوشان( همون رمز قبلی)
یکشنبه 2 آبان 1395 18:42
-
109روزگی
جمعه 30 مهر 1395 11:02
اول از همه خدایا شکرت برای تموم نعمتهایی که بهمون دادی و بقیش هم تو راه. امروز دقیقا ۳۰مهر ۹۵ هستش و یک ماه از فصل پاییز گذشت و من فقط نظارگر تغییر رنگ برگها از پشت پنجره خونمون بودم و همچنان بهت زده که چقدر زود مهر ماه تموم شد . امروز ۱۰۹ روز از تولد کوشان میگذره و حسابی داره خوردنی میشه دستهاش تا مچ تو حلقشه به...
-
خدا همین نزدیکیست
سهشنبه 27 مهر 1395 21:09
➕ دو تا بچه بودن توی شکم مادر. اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید...
-
۹۷ روزگی
یکشنبه 18 مهر 1395 15:11
این چند روز یعنی از ۴ شنبه تا الان خونه ی مامانم موندم دلم برای خونمون تنگ شده ولی اجبارا نمیشه رفت اقای شوهر از جمعه مریض شده بدددددد و مجبور شدیم به خاطر کوشان بزاریمش تو قرنطینه . کوشان حالش بهتر شده اما فکر میکنم هنوز ضعف مسکنها رو داره . دیشب هر یکساعت یکبار بیدار میشد و کمی ممی میخورد میخوابید و دوباه از اول و...
-
مشروح اخبار !!!
یکشنبه 11 مهر 1395 13:07
همراه هوای سرد پاییزی ما هم برگشتیم. همه چی ارومه خدا رو شکر. کوشان هم دیگه حسابی درحال دلبری کردنه. عاشق خنده هاشم طرز نگاه کردنهاش وقتی داره ممی میخوره و از زیر چشم نگاهم میکنه تو همون حالت برام لبخند میزنه . دستش رو قبلا پیدا کرده بود الان همش حواسش به پاهاش و خیلی دوست داره بشینه که زیاد بهش اجازه نمیدم اما خب...
-
۳ مهر و ۸۲ روزگی
شنبه 3 مهر 1395 18:10
کوشان امروز ۸۲ روزش شده روز به روز داره خوردنی تر و عشقولی تر میشه . کاملا من و باباش رو میشناسه تو مهمونی ها غریبی میکنه و تموم لب و لوچش به سمت پایین سُر میخوره اینقدر خواستنی میشه در این حالتش.فقط و فقط به من میچسبه و آروم میشه حتی بغل باباش هم نمیره . شبها خوابش خیلی خیلی بهتر شده و حداقل ۳ ساعتی رو میخوابه که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 مهر 1395 08:53
پاییز فصل خوبیست اما اگر تو باشی پاییز من بهار است تنها اگر تو باشی دنبال میوه های ممنوع شهر هستم اصلا خدای شهرم حوا اگر تو باشی لبخند تازه ای را خواهم کشید بر بوم مرموز و گرم و زیبا لیزا اگر تو باشی موسی شدم که غرقم در نیل چشم هایت دل میزنم به دریا ، دریا اگر تو باشی دیروز من گذشته با ترس من از امروز امروز من قشنگ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهر 1395 12:07
اولین روز پاییزیتون بخیر امیدوارم شروع بسیار خوبی داشته باشید. فصل نو اهداف نو
-
۷۶ روزگی
یکشنبه 28 شهریور 1395 13:24
همیشه دوست داشتم زود زود بیام اینجا و از کارهای کوشان که برای اولین بار انجام میده بگم اما تو واقعیت نمیدونم چرا وقت کم میارم و فقط میرسم اخر شبها با چشمهای خوابالو تلگرامم رو چک کنم و بعدش بیهوش میشم. تموم پستهای دوستهای خوبم رو با تاخیر میخونم اما دلم پیشتونه من رو ببخشید نظر نمیزارم چون همیشه وسط خوندن پستها یک...
-
خوشبختی
چهارشنبه 24 شهریور 1395 08:33
"متنی که برنده ی جایزه ی بهترین متن سال شد" آنها که موهای صاف دارند فر میزنند و آنها که موی فر دارند مویشان را صاف میکنند عدهای آرزو دارند خارج بروند و آنها که خارج هستند برای وطن دلشان لک زده و ترانهها میسُرایند مجردها میخواهند ازدواج کنند متأهلها میخواهند مجرد باشند... عدهای با قرص و دارو از...
-
کاش یه مغازه بود.....
دوشنبه 22 شهریور 1395 11:29
کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت بی زحمت یه کم "خیال خوش" میخوام ببخشید این "خنده ها از ته دل" چندن؟ آقا! این "آرامشا" لحظه ای چند؟ این"بی خیالیا" که میپاشن رو زندگی مشتی چند؟ ازین "روزایی که بی بغضن" دارین؟ ازین "سالایِ بی رنج" اندازه دل ما دارین؟! این...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 شهریور 1395 08:50
تولد عید شما مبارککککککک
-
زنها
پنجشنبه 18 شهریور 1395 23:36
چند وقت پیش در یک مهمانی، یکی از مهمانها پس از اتمام مکالمه تلفنی جنجالی که با همسرش داشت با چشمان خشمگینی رو به جمعیت گفت: این زن من عقل نداره... من هم نه گذاشتم و نه برداشتم و بهش گفتم: اگه عقل داشت که زن تو نمی شد. بحث بی عقل بودن زن ها، بحث بسیار تامل برانگیزی است. به عقیده من: زن اگر عقل داشت باردار نمی شد و نه...
-
۶۷ روزگی
چهارشنبه 17 شهریور 1395 15:59
خدا رو شکر پروژه واکسن بسلامتی تموم شد و فسقلیمون تب زیادی نکرد در حد نیم درجه که تو راه خونه خودمون و خونه ی مامانم در حال حرکت بودیم تابحرانمون رفع شه. روز۳ شنبه وقتی داشتم کوشان رو میخوابوندم مستقیم تو چشمهام نگاه کرد و برام کلی خندید بعد اولین صدلی اغو اغوی عمرش رو گفت و ما غرق شادی بودیم و کلی خوشحال از شنیدن...
-
واکسن دوماهگی
یکشنبه 14 شهریور 1395 12:05
بالاخره روز موعد رسید بله واکسن دوماهگی و به عبارتی کابوس شبانه مادرانه م . از دیروز سراسر استرس بودم و خودم رو باید سرگرم میکردم عصرش رفتم خونه ی عمم و با دختر عمم که از استرالیا اومده بود دیداری تازه کردیم تا ۸ شب اونجا بودیم و برای اولین بار کوشان کالسکه سواری کرد عاشقش شده بود طوری که خواب و گریه و همه رو فراموش...
-
کوشان ۵۸ روزه
چهارشنبه 10 شهریور 1395 20:07
کوشان فسقلی من امروز ۵۸ روز با ماست و تو این مدت باهم عاشقونه زندگی کردیم با همه سختیهای اولیش روزهای خیلی خوبی بودن . خدا رو شکر این روزها کوشان هوشیارتر شده برای من کلی میخنده جدیدا که قهقه بدون صدا میزنه خیلی خوردنی میشه قربونش بشم من . وقتی میخوام پمپرزش رو عوض کنم کلی دست و پا تکون میده و میخنده و خرم میکنه تا...
-
الوعده وفا. کوشان فسقلی
یکشنبه 7 شهریور 1395 13:13
-
شهریور سلام
چهارشنبه 3 شهریور 1395 17:37
یکطرف گرمای تابستان به تن یک طرف عاشق نوازیهای پاییزی به دست یک طرف آرامش تعطیلی ایام خوش یکطرف دلشوره ی آغاز درس! یک طرف خوشید داغ یک طرف آشوب ابر وباد هست! وه عجب غوغاست دراین عاشق شیدا ومست شور یک تقویم در " شهریور" است! روح عاشق پیشه ی شهریور طناز ومست میزند برپنجره:آاااای مردم؛ زندگی بااینهمه بالا وپست...
-
مامان
سهشنبه 2 شهریور 1395 11:07
هزاران سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانه موجودی دیگر. هزاران سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است. نه خود زن های حامله و نه رهگذرها. مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند. انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت...
-
کوشان ۴۶ روزه
دوشنبه 1 شهریور 1395 17:00
خوشگل مامان امروز ۴۶ روزه ست. دقیقا از ۴۰ روزگی به بعدش خیلی خیلی تغییر کرد انگار یک دفعه بزرگ شد خدا رو شکر دلدردش خیلی خیلی بهتر شده و ساعتهای کمتری درگیر دلدردشیم. این هفته همش سعی میکرد گردن بگیره و وقتی سرش رو بلند میکنه قیافش خیلی خیلی خنده دار میشه اون موقعست که دوست دارم خالی خالی بخورمش . دیگه این روزها...
-
من یک مادرم
پنجشنبه 28 مرداد 1395 13:44
من یه مامانم خیلی وقته که دیگه لباسای قبلم اندازم نیست اما از اینکه میبینم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش دیگه اندازش نیست حس خیلی خوبی دارم. اندامم دیگه مثه قبل نیست اما وقتی فرزندم و نگاه میکنم و قد و بالاشو میبینم ذوق میکنم.خیلی وقته که دیگه وقت نمیکنم آرایش کنم اما وقتی فرزندم آراسته است و زیبا همه چی یادم...
-
۴۱روزگی
جمعه 22 مرداد 1395 00:44
امروز ۴۱روزگی کوشان هستش و در واقع ۴۱ روزه این فسقلی وارد دنیای ما دوتا شده ولی تو همین مدت کوتاه همه کسمون شده. خیلی زیاد بهم عادت کردیم دیگه با چشمهاش من رو دنبال میکنه برام میخنده بوی تنم رو میشناسه . پسرمون اقا شده. این روزها با کمک مامانم میبرمش حموم اما مسول شستشوش خودمم خیلی حال میده بهترین حس دنیاس که موش...
-
مادربزرگ من
چهارشنبه 20 مرداد 1395 21:51
مادر بزرگ من تو روز عروسی دوستم، بغل گوشش بهش توصیه کرد که؛ هیچوقت تعریف هیچ زنی رو جلوی شوهرت نکن، چون باعث میشه شوهرت به زنهای اطرافش دقت کنه و عادتش بشه. مادربزرگ من می گفت: شبها هیچ وقت باشوهرت، جدا از هم نخوابید؛ حتی اگر قهرباشید؛ شاید شب یه دفعه پاتون به هم گیر کرد و آشتی کردید. مادر بزرگ من می گفت: هیچ وقت نون...
-
محالات مامانها
سهشنبه 19 مرداد 1395 15:06
محالات مامانها چند ساعت خواب پیوسته بزرگترین آرزوی همه مادرانی که در طول شب به شیرخوارشان شیر میدهند، همین است: چند ساعت خواب پیوسته. اصلا مهم نیست که نوزاد عزیز شاید 12 ساعت هم بخوابد. وقتی قرار باشد هر یک ساعت یک بار بلند شوی و بچه را شیر بدهی و آروغ بگیری و دوباره بخوابانی، همه آن 12 ساعت کوفت آدم میشود! طوری که...
-
سلام سه شنبه
سهشنبه 19 مرداد 1395 10:06
سلام به سه شنبه خوش آمدید دراین صبح زیبا هرچه آسایش روح هرچه آرامش دل هرچه تقدیر بلند هرچه لبخند قشنگ هرچه ازلطف خداست همه تقدیم شما
-
ناراحتم خیییییلی
دوشنبه 18 مرداد 1395 10:52
امروز صبح در واقع از ۵ صبح کوشان یک ریز گریه میکرد خوابش میومد اما دلشم درد میکرد. نوبتی من و اقای شوهر ارومش کردیم تا خوابید و اروم شد. بعد از اون هر دو مون غش کردیم تا ۱۰/۳۰ صبح. تا چشمام رو باز کردم از فرصت استفاده کردم و اینستام رو چک کردم یک عکس واقععا ناراحت کننده دیدم. پسر فامیلمون روز جمعه ۱۵ مرداد خدا بهش یک...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مرداد 1395 20:18
ببخشید نظراتتون رو بدون جواب تایید کردم . از همتون ممنونم بابت دلگرم کردنتون . دوستون دارم.
-
33 روزگی
یکشنبه 17 مرداد 1395 11:48
خوشگل خودم امروز ۳۳ روزه شد. کلی اقا شده. جالبه از وقتی ۳۰ روزگیش گذشته ارتباط چشمی بهتر برقرار میکنه و بیشتر به اطرافش توجه نشون میده گریه هاشم ای کم کمکی بهتر شده فعلا بعداز ظهرها میرم خونه ی مامانم و صبحها خونمونم و مشغول غذا پختن و خونه داری. وقتی کوشان کولیک داره و گریه میکنه دلم براش کباب میشه همش میگم کاش من...
-
روز اول
یکشنبه 10 مرداد 1395 18:41
بعد از ۲۶ روز که دورمون شلوغ بوده امروز اولین روزی که من و کوشان اومدیم خونمون و تنها شدیم . کوشان دیشب پسر خیلی خوبی بود و فقط برای شیر بیدار شد صبح هم بیشتر خواب بود و من تونستم کارهام رو انجام بدم اما از نزدیک ظهر یک بغض تو گلوم گیر کرده که با چند قطره اشک مهار شد و مجالی برای بروزش نداشت اما سر نهار یک دفعه بغضم...
-
۲۶ روزگی
شنبه 9 مرداد 1395 18:31
سلامممم. بالاخره تونستم بیام به خونه مجازیم سر بزنم. دلم کلی برای اینجا و دوستهام و روزمرگیهام تنگ شده. این روزها کمی تا قسمتی بهمون سخت میگذره. کم خوابیدنها گریه های بی وقفه ولی در تموم این لحظه های سخت با عشق و علاقه زیاد طی میشه. بچه داری اصلا اون چیزی نبود که فکر میکردم اونها فقط فانتزی ها بودن تو واقعیت کمی پوستت...